بنا بر آنچه در دست است، علمای اهل کتاب و بزرگان ادیان ابراهیمی اوصاف پیامبر اسلام (ص) را از پیشینیان خود شنیده و در قلب خود محفوظ داشته اند. این علما قبل از بعثت حضرت محمد، بشارت ظهور ایشان را به مردم میدادند.
روایت طولانی مسلمان شدن سلمان فارسی از جمله بشارات علمای اهل کتاب به پیامبری خاتم النبیین حضرت محمد(ص) شمرده میشود.
بر اساس روایتی که از سیره ابنهشام (قدیمیترین منبع تاریخی) بیان میشود، یکی از استادان سلمان که از جمله راهبان مسیحیت به شمار میرفته سن زیادی داشته و بیمار بوده است. این راهب هنگام مرگ در خصوص پیامبر (ص) به سلمان فارسی بشارت داده و گفته که ایشان همان موعود حضرت مسیح(ع) میباشد و در حال حاضر زمان ظهور این پیامبر فرارسیده و این ظهور در نواحی حجاز رخ میدهد، بر این اساس برو و این موعود را پیدا کرده و به او ایمان بیاور و سلام من را به او برسان.
سلمان فارسی میگوید که استاد او، علائم و ویژگیهای حضرت محمد (ص) را نیز بر اساس کتابات عهدین بیان کرده و به این ترتیب سلمان پس از درگذشت استاد خود شامات را ترک کرده و به منطقه حجاز میرود و متوجه میشود که شخصی در مدینه ادعای پیامبری کرده است. سپس با جستوجوی ویژگیهایی که استاد ایشان درباره پیامبر(ص) بیان کردهاند، این ویژگیها را در حضرت محمد(ص) پیدا میکند.
سلمان تأکید کرد که پیامبر اکرم(ص) با وجود اینکه حاکم مدینه است، اما آداب و رسوم و تکبر پادشاهی ندارد. به علاوه اخلاق متواضعانه، ادب و محبت بسیار از جمله خصائص اوست. به این ترتیب سلمان محققانه و روشنفکرانه به اسلام روی میآورد و میگوید که ابتدا چندین سؤال که شامل امور غیبی بوده را از پیامبر(ص) پرسیده و ایشان تمام این پرسشها را پاسخ دادند.
سلمان افزود: سپس با توجه به اینکه شنیده بودم پیامبر صدقه نمیپذیرند، صدقهای آوردم، اما پیامبر(ص) آن را نپذیرفت. روز بعد غذایی را تحت عنوان هدیه آوردم و پیامبر این هدیه را قبول کردند. روز دیگری آمدم تا خال بزرگ شانه راست پیامبر را به عنوان نشانهای از پیامبر خاتم و در موقعیت مناسبی ببینم.
بنابراین با یافتن ویژگیها به حضرت محمد(ص) ایمان آورده و به این ترتیب پس از مسلمان شدن و به توصیه پیامبر، خود را «سلمان» مینامد. پس از آن خود را «عبدالله» و «سلمان» میخواند و در شمار فرهیختهترین افراد در جنبههای زهد، عبادت و تقوا و همچنین فضیلتهای علمی و عملی قرار میگیرد و تا آخر عمر (سالهای ۳۲ یا ۳۳ هجری قمری) از جمله بزرگترین صحابه پیامبر و امیرالمؤمنین محسوب میشود.
همچنین روایت است که یهودیان مدینه میدانستند که زمان بعثت منجی آنها یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرا رسیده است و ادعا میکردند که آن حضرت یکی از آنان است و اعراب را به آن تهدید میکردند اما خداوند متعال تصریح کرد که آنها محمد(ص) را به صفاتش که در کتبشان ذکر شده است، میشناسند همان طور که پسرانشان را میشناسند، اما پس از ظهور پیامبر، چون برایشان روشن شد که او از عرب است پس نبوت او را انکار کردند.
همچنین براساس آیه سوره صف، حضرت عیسی علیه السلام خود را مبشر پیامبرى به نام «احمد» مى داند:
«و اذ قال عیسى بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدى من التوراه و مبشرا برسول یاتی من بعدى اسمه احمد فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین». (سوره صف، آیه ۶)
و هنگامی که عیسی بن مریم به بنی اسرائیل گفت: من فرستاده خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق میکنم و نیز (شما را) مژده میدهم که بعد از من رسول بزرگواری که نامش (در انجیل من) احمد است بیاید. چون آن رسول ما با آیات و معجزات به سوی خلق آمد گفتند: این سحری آشکار است.
این آیات نشان می دهد که در عصر نزول قرآن، اوصاف رسول اکرم صلى الله علیه و آله در تورات و انجیل موجود بوده و اهل کتاب آن را یافته بودهاند. اما اکثر آنهایی که اهل مطالعه تورات و انجیل بوده و از این مطالب با خبر بودند، اساساً کتابهای الهی را نه بخاطر عمل بلکه صرفا از روی تعبد یا برای استفاده از آن در موقعیت هایی که نفع زودگذرشان در آن بود می خواندند.