گاهـــی کارا بدجوری به هم گره میخوره
از اون گره های کور که نه با دست باز میشه و نه با دندون
از اون گره ها که ما قدرت باز کردنش رو نداریم.
این جاست که حواسمون یکم جمع میشه،چی کار کردم که گره افتاده؟
این موقع است که به زمین و زمان چنگ میندازیم تا یکی کمکمون کنه
تا ما رو از شــرّ این گره نجات بده.
از همه کمک میخواییم ، اگه یکم آدم دینداری باشیم توسل میکنیم
و همه رو واسطه قرار میدیم بلکه گره باز بشه.
اما بعضی گره ها !
گاهی این گره ها یه امتحانه،یه امتحان بزرگ که ببینن تو چند مرده حلاجی؟
توی حرف زدن که همه خوبن،اما کسی که توی شرایط قرار بگیره و دلسرد نشه،خسته نشه کـــَـمه!
گاهی هم بر میگرده به نیت هامون ” الاعمالُ بالنیّات ” یعنی کارامون با نیت خالصانه نبوده
آقا جان نمی دونم ” گیـــر” این گره های کور شده زندگی ما کجاست؟
امـــا شما قطعا آگاهی دارید.کمکمون کنید.
ما جز شمـــا کسی رو نداریم،درسته کارامون قلبتون رو میشکنه.
درسته هــِی عهد می بندیم و میزنیم زیرش.
اما مادر و پدر حتـــی اون بچه ی بدشون رو هم دوست دارن.
شما هم مـــا رو دوست دارید؟
میشه کمکمــون کنید؟!

تو می آیی و روی هر درخت پر شکوه لانه ای از امیدبرای کبوتران غریب خواهی ساخت.

صدای تو، بغض فضا را می شکافد.
فضای مه آلودی که قلب چکاوکها را از هر شاخه درختش آویزان کرده اند.

تو با دستهایت بر قلبهای شقایق ها رنگ سبز امید خواهی زد
و با رنگ پر معنای دریا خواهی نوشت:
” به نام خدای امیدها”! تو می آیی در حالی که دستهایت پر از گلهای نرگس است.

تو دل سرد یکایک ما را با نواهای گرمت
آفتابی می کنی و کعبه عشق را در آنها بنا خواهی کرد.

دست نوازش بر سر میخک هایی خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است.
تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد.

تو می آیی و با آمدنت خون طراوت و زندگی در رگهای صبح جریان پیدا خواهد کرد… تو می آیی ای پسر فاطمه ،
یوسف زهرا یا مهدی. به امید آن روز!

همه ی ما روز هایی را تجربه کرده ایم که از شدت غصه زانوهایمان به لرزه افتاده، زیر بار مشکلات کمر خم کرده ایم و قلبمان از ترس به تپش افتاده، و در انتظار نشانه ای هرچند کوچک از امید چشم به آسمان دوخته ایم و منتظر ندایی نجات بخش بوده ایم تا با شنیدنش قامت راست کنیم و زورمان را به دنیا نشان دهیم .
از حالا یادمان باشد که آن جمله ی نجات بخش را امام زمان (عج) خطاب به ما فرمودند:
«ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی می آورد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند.»
از حالا دیگر هیچ اتفاقی سخت و سهمگین نیست، و ما به لطف او از پس هر اتفاقی برمی‌آییم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *