زینب مرادی رشنو سالها پیش همسرش را از دست داده و در این مدت با انجام کارهای هنری خرج و مخارج خود و فرزندش را تأمین میکند. این بانوی قهرمان پس از شکست سرطان، زندگی را با توکل به خدا ادامه داد و در بازیهای پاراآسیایی هانگژو مدال نقره مسابقات را کسب کرد.
احتمالاً بسیار این جمله به گوشمان خورده که «معلولیت، محدودیت نیست» و شاید آن را کلیشهای و اغراقآمیز بدانیم. اما بسیارند کسانی که غول معلولیت را شکسته و از سد محدودیتهایش گذشتهاند و امروز در جامعه حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
زینب مرادی بانوی ۳۴ ساله لرستانی یکی از آنهاست. او از جمله زنان موفق این روزهای کشور و جهان است که توانسته با افتخارآفرینی در میادین مختلف ملی و بین المللی در عرصه ورزش نام ایران را پرآوازه نماید.
اگرچه بازیهای آسیایی هانگژو چین نخستین مسابقه زینب مرادی در عرصه بینالمللی محسوب میشد و رقبای وی از کشورهای قدرتمندی حضور پیدا کرده بودند، اما این بانوی قهرمان لرستانی در رقابتی پایاپای توانست مزد سالها سختکوشی را گرفته و نشان نقره این دوره از رقابتها را کسب کند.
او در مصاحبهای شرح میدهد:
۱۰ سال پیش وقتی به بیماری سرطان مبتلا شدم، خودم و خیلی از اطرافیانم فکر میکردیم که دیگر پایان زندگی فرا رسیده و چیزی به پایان خط نمانده است، حتی برای برخی ها تصورش هم سخت است که با پای قطع شده بتوان یک ورزش حرفه ای همچون دوومیدانی را ادامه داد، اما رفته رفته امید به زندگی برگشت و این معجزه در من رخ داد.
حالا پنج سالی میشود که به صورت حرفهای در رشتهی پرتاب نیزه فعالم و ۲ سالی میشود که عضو تیم ملی جانبازان و معلولان شدم.
این راه سخت اگرچه تلخیهایی داشت، اما به شیرینی پیروزی و افتخارآفرینی برای کشورم میارزید.
تا قبل از فوت همسرم، خانهدار بودم و فعالیت ورزشی نداشتم. اما بعد از این اتفاق به تنهایی و از طریق انجام کارهای هنری مثل دسته گل درست کردن زندگی را میچرخانم.
بانوی قهرمان هانگژو درباره مشکلات زندگی اش میگوید:
بعد از اینکه در سنین جوانی سرطان بدخیم را شکست دادم و پایم به همین خاطر قطع شد، باید زندگی را به امید فرزند و خانوادهام ادامه میدادم.
من مادری بودم که باید آینده فرزندش را تک و تنها میساخت و اجازه کم آوردن در لحظات سخت را نداشت. اصلاً مبارزه کردن را همانجا یاد گرفتم.
با ورود به عرصه ورزش که قدرت جسمانی بالایی میخواست، مشکلات بسیاری سر راهم قرار گرفت و اما من آینده را روشن میدیدم.
آنجا بود که با تمام وجود احساس کردم «معلولیت، محدودیت نیست».
برای کسانی همچون من که از ابتدا معلول نیستند، شاید با معلولیت برخی توناییها از دست برود؛ اما قدرتهای دیگری جایگزین میشود که در ادامه زندگی بسیار راهگشا خواهد بود.
باشد که تجربیات این بانوی قهرمان را سرلوحه زندگی مان قرار دهیم و نگذاریم نقص ها و مشکلاتمان ما را از رسیدن به اهدافمان دور کند.
1 نظر روی “زینب مرادی ؛ بانوی قهرمان هانگژو”